Home/Path/Claims Verification/The War To End All Wars

جنگی برای پایان دادن به تمام جنگ‌ها

من دنبال این نیستم که بگم کی درست میگه کی غلط میگه. دنبال این نیستم که یقه دیگران رو بچسبم که شماها اشتباه میکنین. درسته که بارها این کارو میکنیم و یقه دیگران رو میچسبیم. ولی قصدم در مسیر این نیست.

توی مسیر قصدم اینه که بتونم زندگیمو برای خودم تعریف کنم. بتونم خودم انتخاب کنم که اخلاقیاتم چیان. درست و غلط برام یعنی چی. با چه مرامی میخوام زندگیم رو پیش ببرم.

برای این کار لازمه که بتونم ادعاها و نظریات دیگران رو بررسی و تحلیل کنم و از تحلیل ذهن خودم عبورشون بدم.


بیا این صحنه رو فرض کن:

بابات بهت میگه "عزیزم، هر وقت دوستت خواست ساندویچتو بخوره، بهش جدی بگو نخور، اون دیگه نمیخورش".

میدونم مثال مسخره ایه. ولی کار داریم باهاش. اینجا سه تا گزاره داریم:

  • بیان مشکل (حمله به ساندویچ)
  • ارائه راه حل (مدعی حل مشکل)
  • پیش بینی نتیجه

و تو خوشحال میری مدرسه. خوشحال از اینکه مشکلت حل شده. ساندویچو در میاری که بخوری، دوستت میاد جلو که نصفشو بگیره ازت. با اتکا به حرف بابات جدی میشی و بهش میگی "نه نخور". اما اون برمگیرده میگه "برو بابا" و ساندویچ رو از دستت میقاپه. و بنابراین:

پیش بینی != واقعیت

و تو میمونی و اعتمادی که خدشه دار شده.

حالا اگه بابات چندین بار راه حل هایی (ادعاهایی) بگه و بعضی از راه حل هاش شکست بخوره، یه جا احتمالا چنین فکری میاد تو ذهنت که:

کی گفته بابای من همیشه درست میگه؟


حالا جنگ جهانی اول که شکل گرفت، یه جا ادعایی مطرح شد که "وارد جنگ شیم تا جنگ تموم شه". و بعد این ادعا گسترده تر مطرح شد که "بجنگیم تا پایان همه چنگ ها شکل بگیره".

the war to end all wars

حالا خودت برو توی گوگل سرچ کن "لیست تمامی جنگ ها". توی ویکی پدیا یه سری لیست میاره بر اساس زمان. من شمردم:

  • از 1909 تا 1944 تعداد 298 جنگ
  • از 1945 تا 1989 تعداد 283 جنگ
  • از 1990 تا 2002 تعداد 49 جنگ
  • از 2003 تا الان 100 جنگ

یعنی بعد از اون ادعا، ما 751 جنگ داشتیم.


اینجاست که یه آدم حقیقت جو، باید برگرده به انگلستان (که سرمنشاء این ادعا بود) بگه:

"نه من ترجیح میدم خودم برای زندگیم نظریه پردازی کنم. من نمیدونم تو نیت خیر داری یا نیت سوء. اما میدونم یه سری از چیزهایی که گفتی کار نکرد. میدونم بعضی از راه حل هایی که دادی و ادعاهایی که داشتی کار نکردن و درست نبودن."

از دلایلی که من دنبال اینم که زندگی رو خودم تعریف کنم، و رها باشم از اینوریها و اونورها، به همین دلیله.

اونقدر ادعا داشتن که خلافش رو در عمل دیدم، که اعتمادم رو بهشون از دست دادم.

اینوریا گفتن سعادتمند میشی، در فقر و فلاکت به سر میبریم.

اونوریا گفتن ما خیرخواه شما و ههه مردم جهانیم، دنیا گرفتار هزاران مشکل شده با نظریه هاشون.

از تکنیک های مسیر، بررسی ادعاها و یافتن نقص اونهاست. نگاه غیرمغرضانه و منصفانه به ادعاها و نظریه ها.

این یه مثال کوچولو بود از این موضوع.

توی پست های آینده، نظریات زیادی رو در این باره تحلیل میکنیم.