در تاریخ اسلامی، و تقریبا بدون شک میدونیم که محمد و یارانش رو بسیار عذاب دادن. و دشمن زیاد داشت.
سوال اینجاست که پس چرا نکشتنش؟ وقتی که مهاجرت نکرده بود به مدینه، میتونستن دسته جمعی یه توطئه بچینن و بکشنش. میدونیم که داشتن حامی در سیاست، وقتی که صحبت از براندازی نظامه، اصلا حائز اهمیت نیست. مکّیان قلمرو حکومتیشون رو داشتن از دست میدادن. بت هاشون داشت شکسته میشد. طبیعیه که نظام وجودیشون تهدید شده بود. پس چرا دست به یکی نکردن که محمد رو بکشن و خلاص؟
یا اگه دست به یکی کردن، پس چرا نشد؟ چرا نتونستن؟ اگه محمد حامی گردن کلفتی داشت، طوریکه میتونسته جلوی مرگش رو بگیره، پس در اکثریت قدرت بوده، پس چرا مهاجرت کرده؟ میتونسته در جناح کثرت و قدرت جلوی شکنجه رو بگیره و کارش به مهاجرت نرسه. اگه اون حامی گردن کلفت نبوده که بتونه مانع شکنجه مسلمون ها بشه، پس نمیتونسته مانع قتل محمد هم بشه.
یا اینکه مدعی بشیم که تاریخ اسلام غلطه، و مسلمون ها شکنجه نشدن، و هجرت به مدینه هم از سر خوشی بوده. که متن قرآن و منطق اینو به ما نمیگه. قرآن کتابی نیست که گل و بلبل باشه. متنش همین امروز هم فرقان ایجاد میکنه. مسلما اون روز هم همین بوده. پس منطقا تاریخ اسلام درسته.
من فک میکنم جواب این سوال اینه که الله نمیخواسته محمد کشته بشه. و میدونیم تصمیم الله بر خلاف تصمیم بشر تضمین اجرای صد در صدی داره.